؟؟؟؟؟؟

 

توی حیات دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از
 
 
خواهرش خوشم میاد بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد
 
 
می‌‌...کشیدند.......قورتش بده....چون هیکلم بزرگ بود اون هی‌ مشت میزد و
 
 
من فقط دفاع می‌کردم...باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع می‌کردم
 
 
بالاخره یه خراش کوچیکی‌ توی صورتم افتاد
 
فرداش خواهرش به من گفت حد اقل تو هم یه مشت می‌زدی
 
روم نشد بهش بگم....آخه چشماش شبیه تو بود



نظرات شما عزیزان:

الناز
ساعت1:04---18 اسفند 1391
ای جانم چه رمانتیک اما خب میشد چشمات ببندی یه آبدارشو بخوابونی زیر گوشش

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 18:21 | نویسنده : هانی |
  • قالب میهن بلاگ
  • سمفونی